آواآوا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

آوای خوش زندگیم

به نام نامی دوست

عکسهای عروسی های تابستون

سلام دخترکم عسلکم بعد از مدتها بالاخره عروسی تموم شد و من فرصت کردم بیام تو وبلاگت.خیلی روزهای خوبی بودن دخترم.با اینکه مشغلمون زیاد بود ولی خوش میگذشت. بعد از تموم شدن کارهامون تو رو ثبت نام کردم کلاس نقاشی خلاق .جلسه اول ب من گفتی بشین بیرون کلاس و هرازگاهی میومدی نگاه میکردی و میگفتی آهان مامانم هست.میخندیدی و میرفتی!😊 از شیرین کاریهات بگم که جدیدا دعوات میکنم گریه میکنی و با عصبانیت میگی مگه دوست نبودی با من؟😃دیگه دوستم نداری نه؟!😕من میگم قهرقهر تا روز قیامت تو میگی نخیر تو دوست دوستی من قهر قهرم.یعنی من باید ب زور باهات دوست باشم😀. از بس این چند وقت عروسی و ... بودیم همش داری عروس داماد بازی میکنی.هر چیزی رو ب عروس و داماد تشبیه...
23 مهر 1394

فرشته من سومین سال زمینی شدنت مبارک

سلام دختر گلم تولدت مبارک😗😗😗😙😙😙 امیدوارم صدسال با خوبی و خوشی زنده باشی.امسال تولد بزرگ نگرفتیم واست.ی کیک کوچولو گرفتیم و مامان بزرگ و مرجان و مهدی و مهراد اومدن شام خونمون.مامان بزرگ پلاک طلا واست آورد.من و بابا هم سه تا النگو واست خریدیم.انشالله ی تولد بزرگ وقتی رفتی پیش دبستان واست میگیرم.☺ الانم رفتی با بابایی خونه مامان بزرگ.منم دیگه برم ب کارهام برسم شیطون بلای مامان😎 ...
7 خرداد 1394

گشت و گذار بهارانه

                سلام گل دخترم ملوسکم عروسکم  این چند وقته حسابی سرمون شلوغه به خاطر ازدواج خاله سپیده ولی امروز وقت کردم بیام و دو تا پستی ک می خواستمو برات بنویسم.13 رجب تعطیلیش افتاد شنبه.بنابراین 3 روز تعطیلی بود و ما تصمیم گرفتیم بریم صفاسیتی.با خانواده بابایی و عمه ها و عمو رفتیم فشم.اونجا تو با گلشید دختر عمت کلی بازی کردی و البته شیطونی😃.نهار جوجه کباب خوردیم و آش و .... . ولی هوای بهار ی جوری بود ک همش گرم و سرد میشد آخرشم طوفان و باد شدید شد انقدر ک تو از باد ترسیدی و زدب زیر گریه😅.خلاصه انروز ب خوبی و خوشی تموم شد.تصمیم داریم تو تابستون از فرصت و طبیعت استفاده کنیم انشالله...
21 ارديبهشت 1394

سلام اصفهان

سلام دخی مامان دیگه می خوام وبلاگت فعال باشه.واسه همین با گوشیم میام و پست میزارم. می خوام از مسافرت نوروزمون بگم ک با خانواده مامانی رفتیم.همه بودن خاله ها و دایی محمد و مامان لالا.درسته کوتاه بود ولی خیلی خوش گذشت .تو میدون نقش جهان خودت انقدر قشنگ ژست گرفتی که هممون دوربین ب دست ازت چیک و چیک عکس گرفتیم.خیلی ناز ژست میگرفتی و تو فکر میرفتی. راستی از خودت بگم که 25 تا لغت زبان بلدی و خخخخیلی علاقه به یادگیری داری با یکبار گفتن سریع یاد میگیری.در طول روز ازم میپرسی مامان فلان چیز به انگلیسی چی میشه؟منم بهت میگم.نقاشی هم خخخیلی دوس داری و از الان آدم میکشی وقت کنم از نقاشیت عکس میگیرم میزارم واست.نمی دونم چرا انقدر خجالتی هست...
24 فروردين 1394