آواآوا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

آوای خوش زندگیم

عکسهای عروسی های تابستون

1394/7/23 18:01
نویسنده : مامان زهرا
470 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترکم عسلکم

بعد از مدتها بالاخره عروسی تموم شد و من فرصت کردم بیام تو وبلاگت.خیلی روزهای خوبی بودن دخترم.با اینکه مشغلمون زیاد بود ولی خوش میگذشت.

بعد از تموم شدن کارهامون تو رو ثبت نام کردم کلاس نقاشی خلاق .جلسه اول ب من گفتی بشین بیرون کلاس و هرازگاهی میومدی نگاه میکردی و میگفتی آهان مامانم هست.میخندیدی و میرفتی!😊

از شیرین کاریهات بگم که جدیدا دعوات میکنم گریه میکنی و با عصبانیت میگی مگه دوست نبودی با من؟😃دیگه دوستم نداری نه؟!😕من میگم قهرقهر تا روز قیامت تو میگی نخیر تو دوست دوستی من قهر قهرم.یعنی من باید ب زور باهات دوست باشم😀.

از بس این چند وقت عروسی و ... بودیم همش داری عروس داماد بازی میکنی.هر چیزی رو ب عروس و داماد تشبیه میکنی و دو ساعت بازی میکنی باهاشون.مثلا ادکلانها.سس و شیشه نوشابه.فلاسک چای و مخلوط کن😍خلاصه همشم لباس عروس ب تن درحال رقصیدنی.چقدرم خوجمل میرقصی نفسم😘😍.

بله جونم برات بگه در ست کردن همه چیز تبحر داری.و لباسات رو خودت میگی این ب این میخوره مامان.و میپوشی.😊

دقتت فوق العادس.مثلا توی خیابون داشتیم میرفتیم موزاییکهای کف پیاده رو رو دیدی و گفتی مامان این مثل خونمونه!!!و دقیقا همون بود.یا کلمات انگلیسی روی دیوارها رو میبینی میگی مامان انگلیسی ست؟و عربی ها رو میگی مامان قرهانه؟😆

تقریبا همه چیز رو درست ادا میکنی ب غیر از چند کلمه مثل آروم=آرون قرآن=قرهان و ...

واینم خاله سوسکه 2015

 

پسندها (1)

نظرات (1)

خاله سپیده
23 مهر 94 18:37
وااای خدا عکسات خیللللی ناز و خوشگلن مثه خودت جیگررررتو ممنون خاله سپیده مهربون😍😘😙😗